داستان های فارسی

نویسنده: 
فیصل بنی طی
سال چاپ: 
۱۳۹۳
(ترجمه داستان عرب معاصر) کتاب حاضر، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه عرب است که به قصد آشنا کردن خوانندگان ایرانی، با داستان‌نویسی عرب تهیه‌شده است. این مجموعه داستان، شامل یازده داستان کوتاه است، که توسط داستان نویسان معاصر عرب نگاشته شده است. «عروسک کودک جنوب»، «گروگان‌ها»، «پریشان‌گویی»، «بازداشتگاه»، «بازگشت به‌سوی جهنم»، «مسافران»، «شراب سمی» و «یادگار انقلاب» عنوان‌های برخی از داستان‌های این کتاب هستند. در داستان «عروسک کودک جنوب» می‌خوانیم: «امسال اداره دخانیات برداشت، تنباکو را خریداری نکرد. برداشت سال پیش را هم آتش خمپاره اسرائیلی‌ها از بین برده بود. ای تک‌فرزندم، از کجا برایت بیاورم، عروسک سخن‌گویی که وعده‌اش را به تو داده‌ام، طبیعی است، این عروسک زیبا و گران‌بها است».
نویسنده: 
جعفر سمنبر
سال چاپ: 
۱۳۹۳
اصغر آقا با نگاه مظلومانه‌ای گفت:«این استخر مثل اقیانوس اطلس می‌مونه حالا راضی شدید من مانده‌ام که شما چرا رویاهای مرا خراب می‌کنید هفته‌ها در کمین من بودید که این لحظه را ببینید و مرا رسوا کنید حالا به مقصود خود رسیدید.شما آدما سخنان دروغ خیلی‌ها را نه تنها باور می‌کنید بلکه به آن آب و تاب داده و در جهت تبلیغ آن مبلّغ هم می‌شوید اما با امثال چون من که دلخوش رویاهایمان هستیم و با آن زندگی می‌کنیم چنین برخورد ناجوانمردانه‌ای دارید.»
نویسنده: 
بتول مومن
سال چاپ: 
۱۳۹۲
پَرِ گُل، دانِ انار و چهل افسانه‌ی دیگر روایت بانو بتول مومن همراه با مقدمه حسن زعفرانی کتاب حاضر، جلد اول از افسانه‌های مردم خوزستان و شامل چهل افسانة کوتاه است. عنوان برخی از افسانه‌ها عبارتند از: «بازِ پرطلایی»؛ «کفش طلا»؛ «خسرو داد»؛ «سنگ صبور»؛ «خودم»؛ «حسن کچل»؛ «پَر گُل، دان انار»؛ «پدر دانا و شادان»؛ و... در خلاصة افسانة «پَر گُل، دان انار» آمده است: در زمان‌های قدیم، زنی بود که شوهرش مرده بود و یک دختر داشت. زن عاشق یک دیو بود، امّا دیو نیز عاشق دختر زن «پر گل، دان انار» بود. روزی مادر بر اثر حسادت، «پرگل، دان انار» را در صحرا رها کرد. او ناچار به خانه‌ای وارد شد که سه برادر در آن زندگی می‌کردند. آن‌ها «پرگل، دان انار» را به عنوان خواهر پذیرفتند. روزی کولی‌ای با ترفندی باعث بی‌هوش شدن پرگل، دان انار شد. برادران، او را در بلوری شبیه تابوت گذاشتند. روزی پسر پادشاه، او را دید و عاشق وی شد. دختر به هوش آمد و با پسر پادشاه ازدواج کرد. در حالی‌که آن‌ها در سعادت در قصر به زندگی ادامه می‌دادند، بار دیگر مادر بر اثر حسادت، تصمیم به نابودی دختر گرفت و دردسرهایی برای وی به وجود آورد که عاقبتی جز شرمساری و ننگ برای خود نداشت. پیام داستان، نشان دادن عاقبت نیت‌های خوب و بد است.
نویسنده: 
معصومه پورفرجی
سال چاپ: 
۱۳۹۲
او چشمانش را باز کرد تا نور آبی رنگ را ببیند، همان نوری که او را تا اوج آسمان نزد پروردگار و مادربزرگ عطیه هدایت می‌کرد.در حالی که نور مرکب و او سوار بود به وعده‌گاه شهیدان میهمان شد.
نویسنده: 
دکتر سیاوش مکتبی
سال چاپ: 
۱۳۹۱
نویسنده: 
مهسا محمدی
سال چاپ: 
۱۳۹۱
کتاب حاضر، مشتمل بر مجموعه داستان‌های کوتاه فارسی، با موضوعات مختلف اجتماعی است. عنوان داستان‌ها عبارتند از: «ساحل»؛ «لبخند خورشید»؛ «سبد گل»؛ «بوران عشق»؛ «احساس باران» و «جشن تکلیف». در خلاصة داستان «لبخند خورشید» آمده است: در روز عید، خانواده‌ای متشکل از پسر و پدر و مادر، پسر و خاله «منا» به سوی رودخانه‌ای به مسافرت می‌روند. آن‌ها بعد از چند ساعت بالاخره به رودخانه می‌رسند. در کنار شادی دیگر مسافران، مادر به رودخانه می‌رود. ناگهان رودخانه وحشی شده و موج مادر را به صخره‌ها و سنگ‌ها می‌کوبد. خانواده به گمان اینکه مادر مثل همیشه برای خنداندن دیگران شیطنت می‌کند، محو تماشای او می‌شوند. امّا بعد از مدتی، به جدّی بودن قضیه و نبرد مادر در میان مرگ و زندگی پی می‌برند. هیچ کس از ترس به رودخانه نمی‌رود و زمانی که همگی مرگ مادر را می‌پذیرند، ناگهان مادر را بر تخته‌سنگی می‌بینند که نجات پیدا کرده و با پیکر خونی برای خانواده دست تکان داده و لبخند می‌زند.
نویسنده: 
جعفر دیناروند
سال چاپ: 
۱۳۹۰
مجموعه شامل پانزده داستان است. عناوین برخی از این داستان‌ها عبارت‌اند از: عارف و دزد، دو برادر، وصیت پدر، عالم راستگو، پیر فرزانه، جراح و فرزند، مرد و قصاب و سخن حیوانات. نویسنده در این مجموعه بر آن است تا همة وقایع حقیقی و غیرحقیقی را تحت عنوان داستان بیان نماید و به دلیل اینکه هدف عمدة آن سازندگی و تغییر رویه در عملکردها است، لذا انتظار دارد که توجه بیشتر به محتوای وقایع معطوف گردد. جمع‌آوری داستان‌ها به شیوة تجربی صورت گرفته است و از داستان‌های موجود در کتاب‌های دیگران استفاده نشده است. در پایان هر داستان شرحی تخصصی ارائه شده تا بدین‌وسیله راه‌حل‌های اجمالی نیز بیان شوند.
نویسنده: 
سارا ممبینی
سال چاپ: 
۱۳۹۰
کتاب حاضر، مجموعه‌ای از ۱۰ داستان کوتاه فارسی است که عناوین آن‌ها عبارتند از: کاغذ سفید کوچولو، شصتی رنگ، زنگ نقّاشی، عروسک چوبی، راهت رو پیدا کن، دلیل نمی‌شود، صدای ساز، قایق کاغذی، پدربزرگ مهربان است و سکوت صبح. نخستین داستان کتاب با نام «کاغذ سفید کوچولو»، ماجرای شخص عاشقی است که از معشوق خویش تکّه کاغذ کوچکی را به یادگار نگه داشته و در دوری و فراق یار چنین می‌پندارد که کاغذ کوچک هم جاندار است و به اندازة او عاشق یار. احساس می‌کند که کاغذ کوچک هم مانند او برای یار دلتنگی می‌کند و در بی‌تابی‌ها و تنهایی‌ها همدم اوست و غمخوارش. عاشق هر حس و دلتنگی خود را با کاغذ شریک می‌شود و با او انتظار بازگشت یار را می‌کشد و در فراقش می‌گرید.
نویسنده: 
امیرحسین روغنی
سال چاپ: 
۱۳۸۹
سینما از دور نمایان شد. چند آمبولانس جلوی سینما ایستاده بودند. آژیر دیگری توجه‌اش را جلب کرد. برگشت.آمبولانس به سرعت گذشت. راننده‌ای نداشت!جلوی سینما ایستاد. دو نفر در عقب را باز کردند. مریضی را روی تخت سیار گذاشتند. به درون سینما بردند...
نویسنده: 
محمودت روغنی
سال چاپ: 
۱۳۸۹
کتاب حاضر، دربردارنده مجموعه داستان‌های کوتاه فارسی، با موضوعات مختلف اجتماعی است. عنوان داستان‌ها عبارت‌اند از: «زیارت»، «بوی بهشت»، «دلتنگی»، «باران»، «تعبیر»، «انصراف»، «آرزو»، «یاد»، «انتظار» و «تولد». در خلاصه داستان «زیارت» آمده: «رضا» پسر نوجوانی است که در یک خانواده پرجمعیت زندگی می‌کند. پدر کارمند اداره‌ای است، مادر به طور مرتب از اجاره‌نشینی شکایت می‌کند. رضا علاوه بر خواندن درس‌ها، به‌کار مشغول می‌شود تا کمک‌خرجی برای پدر باشد. روند زندگی او بدین شکل ادامه می‌یابد؛ و او موفق به گرفتن دیپلم شده و عازم سربازی در تهران می‌گردد؛ و از اینکه پدر خانواده را به زیارت مشهد مقدس می‌برد، بسیار خوشحال است. -صد مرتبه به شما گفتم منو پیش این نفرستید به خرجتون نرفت که نرفت.بابا من اینا رو می‌شناسم.اینا نم هم پس نمیدن.منو سکه یه پول کردین. همین‌جور فریاد می‌زد و می‌آمد.مادرم توی درگاهی اتاق ایستاده است. از توی اتاق آمدم کنار مادرم ایستادم... قسمتی از کتاب

صفحه‌ها

اشتراک در داستان های فارسی